مرگ من روزي فراخواهد رسيد
در بهاري روشن از امواج نور
در زمستاني غبار الود و دور
يا خزاني خالي از فرياد و شور
ديدگانم همچو دالانهاي تار
گونه هايم همچو مرمرهاي سرد
ناگهان خوابي مرا خواهد ربود
من تهي خواهم شد از فرياددرد
خاك مي خواند مرا هر دم به خويش
مي رسند از ره كه در خاكم نهند
آآآآآاه شايد عاشقانم نيمه شب
گل به روي گور غمناكم نهند
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1393/02/07 - 22:44
بعد من ناگه به یکسو میروند
1393/02/11 - 07:08پرده های تیره ی دنیای من
چشمهای ناشناسی میخزند
روی کاغذ ها و دفتر های من
من این شعرو خیلی دوس دارم
ولی الان حسش نی کلشو بنویسم
در کل لایک
فدات منم عاشق این شعرم
1393/02/11 - 08:25